سال 97 هم اگر چه در کل سال خوبی بود ولی بازهم مثل سال 96 از خودم خیلی راضی نبودم. ابتدای سال یکی از بهترین دوستانم رو از دست دادم و تا دو سه ماه دپرس بودم. فرود پسر خیلی خوبی بود  خیلی متعهد بود. در اثر خواب آلودگی در یک تصادف جان باخت. روحش شاد.
سال 97 سال افسردگی برای من بود. ذوق نوشتن نداشتم. دچار یکجور وسواس شده بودم و همش با مرگ دست و پنجه نرم می کردم. حمله های عصبی در من روز به روز بیشتر و بیشتر می شد تا جایی که چند بار اورژانسی شدم.ولی به هر حال به خیر گذشت.حالا چرا ابتدا نوشتم در کل خوب بود؟ به خاطر اینکه مطمئن هستم دست خدا در همه کارها هست. اگر قرار بر مردن هم باشد نمی شود کاری از پیش برد. 

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها